سیدنی لعنتی می شود و اجازه می دهد تقدیر درون خودش مامان جوردی باشد.
بلوند مدتهاست که از بی اختیاری رنج می برد. اما مامان جوردی فکر نکنید که او شب ادراری مزمن دارد! در حقیقت ، او از رابطه جنسی دیوانه است و برای هر کاری آماده است. سیدنی اولین کسی را که ملاقات کرد لعنتی کرد و حتی اصلاً فکرش را نمی کرد که او را بیدمشک کند. ظاهراً دختر احمق نفهمیده است که به طور اتفاقی خطر دور شدن از او را دارد.