دوستی قبول می کند که به پول عشق مامانسکس ورزد.
همانطور که پاستور مارکس گفت ، پول فاسد است! با قضاوت در مورد این واقعه ، فرقه دلار خیلی زیاد پیش رفته بود. یک دوست دختر جوان موافقت می کند که برای پول با غریبه ها در آویزان شود. ابتدا کمی برای فروتنی راحت می شود ، اما بعد همه چیز را فراموش می کند و بارها را به سمت آلت می گذارد ، با لذت آهسته ناله می کند و از مامانسکس این واقعیت که یک واژن کار مقداری پول می آورد لذت می برد.